English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2806 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fumble U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lacrosse field U زمین لاکراس
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
bounce pass U پاس با ضربه به زمین لاکراس
goal light U چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
strings attached <idiom> U تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
range error U اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
reclaim U نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaimed U نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming U نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaims U نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
line up billiard U بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
go around mode U روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
Can count on the fingers of one hand <idiom> U رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست [اتفاق نادر و به دفعات محدود]
misreport U اشتباه گزارش دادن
handover U تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
check point U نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
organization of the ground U سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typing error [mistake] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
photo pattern generation U تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
behind the times <idiom> U از مد افتاده عقب افتاده فرهنگی
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
drop a hint <idiom> U فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
cascade control U چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
fire bee U نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
to let oneself go U کنترل از دست دادن
to let down one's hair U کنترل از دست دادن
go to pieces <idiom> U کنترل خودرا از دست دادن
get out of hand <idiom> U کنترل خودرا از دست دادن
platitudinous U تکراری و پیش پا افتاده کردن
earths U به زمین اتصال دادن
land forming U شکل دادن زمین
earth U به زمین اتصال دادن
take gas U از دست دادن کنترل و به زیرموج رفتن
platitudinize U بیمزگی کردن پیش پا افتاده کردن
lacrosse U لاکراس
farm out U اجاره دادن زمین مزروعی
ground U تماس دادن توپ با زمین
laxman U بازیگر لاکراس
collars U گلوی چوب لاکراس
collar U گلوی چوب لاکراس
goal crease U نیمدایره جلودروازه لاکراس
brush off U پرده در بازی لاکراس
kow-tows U زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-towed U زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-towing U زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
arrendare U اجاره دادن ملک یا زمین به طور سالانه
kow-tow U زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
flip one's lid <idiom> U خیلی هیجان زده شدن ،کنترل خودرا از دست دادن
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
make a mistake <idiom> U اشتباه کردن
slipped U اشتباه کردن
blundered U اشتباه کردن
blunder U اشتباه کردن
trip up <idiom> U اشتباه کردن
fumble U اشتباه کردن
slips U اشتباه کردن
fumbled U اشتباه کردن
blundering U اشتباه کردن
misconstruing U اشتباه کردن
slip U اشتباه کردن
misconstrues U اشتباه کردن
misconstrued U اشتباه کردن
misconstrue U اشتباه کردن
slip up U اشتباه کردن
slip-up U اشتباه کردن
miscue U اشتباه کردن
slip-ups U اشتباه کردن
fumbles U اشتباه کردن
to goof up [American E] U اشتباه کردن
mistakes U اشتباه کردن
mistake U اشتباه کردن
mistaking U اشتباه کردن
goofed U اشتباه کردن
goof U اشتباه کردن
goofing U اشتباه کردن
to make a mistake U اشتباه کردن
mistook U اشتباه کردن
blunders U اشتباه کردن
to make an error U اشتباه کردن
goofs U اشتباه کردن
netting U قسمت توردار چوب لاکراس
high sticking U خطا با ضربه چوب لاکراس
bumbled U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbles U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
confuse U باهم اشتباه کردن
miscalculating U اشتباه محاسبه کردن
miscalculating U اشتباه حساب کردن
to believe wrong U اشتباه گمان کردن
confuses U باهم اشتباه کردن
bobbles U پی درپی اشتباه کردن
to stumble in one's speech U درسخنرانی اشتباه کردن
bobble U پی درپی اشتباه کردن
miscalculates U اشتباه محاسبه کردن
miscalculated U اشتباه محاسبه کردن
miscalculates U اشتباه حساب کردن
miscalculate U اشتباه محاسبه کردن
misthink U اشتباه فکر کردن
miscalculate U اشتباه حساب کردن
miscalculated U اشتباه حساب کردن
cradled U حفظ گوی در تور چوب لاکراس
cradle U حفظ گوی در تور چوب لاکراس
cradles U حفظ گوی در تور چوب لاکراس
cradler U بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
try U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
ground U تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
tries U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
refuting U اشتباه کسی را اثبات کردن
refuted U اشتباه کسی را اثبات کردن
hallucinating U هذیان گفتن اشتباه کردن
refute U اشتباه کسی را اثبات کردن
hallucinates U هذیان گفتن اشتباه کردن
miscarry U صدمه دیدن اشتباه کردن
refutes U اشتباه کسی را اثبات کردن
hallucinated U هذیان گفتن اشتباه کردن
To lead someone astray. U کسی رادچار اشتباه کردن
hallucinate U هذیان گفتن اشتباه کردن
miscarrying U صدمه دیدن اشتباه کردن
eat humble pie <idiom> U پذیرفتن اشتباه وعذرخواهی کردن
miscarries U صدمه دیدن اشتباه کردن
hurling U نوعی هاکی یا لاکراس بین دوتیم 51 نفره
eat crow <idiom> U مجبور کردن کسی به اشتباه وشکست
to blame somebody for something U کسی را مسئول کارناقص [اشتباه ] کردن
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
boxla U مسابقه لاکراس بین دو تیم 6نفره در تالار سرپوشیده
box lacrosse U مسابقه لاکراس بین دو تیم 6نفره در تالار سرپوشیده
jab checking U فروبردن غیرمجاز مستقیم چوب لاکراس به بدن حریف
dip dodge U رد شدن از حریف با تغییردادن چوب لاکراس به دست دیگر
foul up <idiom> U با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] U اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن]
to make a typing error [mistake] U اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] U اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
indian pendants U ریسمانهای انتهای چوب که کیسه لاکراس با ان سست یاتنگ میشود
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
markers U علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker U علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
fluff U نرم کردن اشتباه کردن
fluffed U نرم کردن اشتباه کردن
fluffing U نرم کردن اشتباه کردن
fluffs U نرم کردن اشتباه کردن
bombs U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bomb U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed out U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
puck U یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
pucks U یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
tokens U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
token U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
apt U زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel U صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor U پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
loops U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executives U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
looped U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executive U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
circulation control U کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible U کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
malfunctioned U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunction U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
curbed U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
developments U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
IRQ U سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com